از وقتی کوثر از خواب بیدار شده دار غر می زنه
بهش میگم مامان جون خدا بهت زبون داده که صحبت کنی
اینجوری با غر غر که من نمیفهمم چی میخوای
می گه خدا به جز زبون به من غرم داده /:
من /:
غر !:
کوثر (:
از وقتی کوثر از خواب بیدار شده دار غر می زنه
بهش میگم مامان جون خدا بهت زبون داده که صحبت کنی
اینجوری با غر غر که من نمیفهمم چی میخوای
می گه خدا به جز زبون به من غرم داده /:
من /:
غر !:
کوثر (:
به شوهرم گفتم واسم ذرت میگیری؟
یه هو کوثر اومده میگه بابایی من خیلی ذرعت مکزیکی دوست دارم (:
انقدر عینشو با تشدید گفت که خود ذرعت هم از خنده پوکیید ((((((((((: