چند روزیه که حال جسمیم خیلی بده, شاید باورتون نشه اما حتی رگ های دستمم درد میکنن. تموم استخونام درد میکنن. تب ندارم اما دائم یا بدنم داغ میشه یا میلرزم. 

وقتم هم خیلی برای خوندن درسام کمه و حسابی کلافم. 

علی و کوثر میرن و میان دستاشونو بالا میگیرن میگن خدایا مامانی خوب بشه😍😍😍😍

علی اومده میگه مامان من یه نماز جادویی بلدم تو یه شب تاریک خوندمش فرداش بابا خوب شد، الان برای توام میخونم خوب بشی.

بعد رفته تو یکی از اتاقا که پنجره نداره و تاریکه، داره واسم نماز جادویی میخونه که خوب بشم😍😍😍😍 اخه من چه کنم با این پسر😍😍😍